و بالاخره اومدی................

سلام عشق مامانی . سلام نفسم . عمرم . بالاخره اومدی عزیزم و با اومدنت همه رو شوکه کردی. امروز 18 خرداد ماه سال 93 هست و من امروز اول به وسیله بی بی چک و بعد با آزمایش خون متوجه شدم که یه جوجه کوچولو تو راه دارم . حالم و که اصلا نمیتونم برات تعریف کنم . اول چند تا عکس یادگاری تو وبلاگت میزارم  و بعدش کلی حرف باهات دارم.

این بی بی چکات که از دو تا مارک مختلفه و به 10 ثانیه نکشید که گفت شدم مامان مهسا....

اینم آزمایشت که همون روز دادم و آزمایشگاهت هم اسمش آروین بود تو شهرک اکباتان....

عزیزم هورمون بتا من 4370 بود و از روی آزمایش مشخص بود که شما 4 هفته ای هستی . خدا رو شکر . 

عزیزم این بخش اول خاطره اعلام حضورت بود . حتما قسمت بعدش رو هم برای یادگاری و اتفاقایی که افتاده رو برات همینجا می نویسم تا از اول به وجود اومدنت بدونی که مامان و بابات چقدر عاشقتن و چقدر خدا رو برای وجود تو شکر میکنن. خدایا شکرت . خدایا ممنونم که دعا ها مو شنیدی و خدایا همه رو به مراد دلشون برسون . خدایا شکرت . ..... شکرت . .....