پندار گوگولیپندار گوگولی، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه سن داره

دو نفر و نصفی

و بالاخره اومدی................

سلام عشق مامانی . سلام نفسم . عمرم . بالاخره اومدی عزیزم و با اومدنت همه رو شوکه کردی. امروز 18 خرداد ماه سال 93 هست و من امروز اول به وسیله بی بی چک و بعد با آزمایش خون متوجه شدم که یه جوجه کوچولو تو راه دارم . حالم و که اصلا نمیتونم برات تعریف کنم . اول چند تا عکس یادگاری تو وبلاگت میزارم  و بعدش کلی حرف باهات دارم. این بی بی چکات که از دو تا مارک مختلفه و به 10 ثانیه نکشید که گفت شدم مامان مهسا.... اینم آزمایشت که همون روز دادم و آزمایشگاهت هم اسمش آروین بود تو شهرک اکباتان.... عزیزم هورمون بتا من 4370 بود و از روی آزمایش مشخص بود که شما 4 هفته ای هستی . خدا رو شکر .  عزیزم این بخش اول خاطره اعلام...
7 تير 1393

اولین صحبت با نینی ستاره من

سلام عزیز دلم امروز 30 مرداد 92 و ساعت 5 صبح شده  و بابایی هم خوابه. همین الان این وبلاگ و برات ساختم . من هنوز نمیدونم که تو کی میای تو  دل مامانی  یا مامان چقدر  باید منتظرت بمونه ولی این و بدون که از همین الان عاشقانه دوست دارم وبرای اومدنت خدا میدونه که چطور لحظه شماری میکنم.  عزیزم میخوام اول از همه هنر عکاسی مامانت و بهت نشون بدم و یه نفر و بهت معرفی کنم . حلما خانم هستند ایشون . دختر خاله فرشته که مامانی دعا میکنه تو هم همینطور سالم و سر حال زودتر بیای تو بغل مامانی.  دیگه مامانی خسته شده. بازم دوست دارم گوگولی من اونم هواررررررررررررتا ...
9 شهريور 1392

انتظار

سلام عزیزم . امروز من با بابایی ات در مورد اومدن تو صحبت کردم ولی بابایی باید یه ماموریت خارج از کشور بره و معلوم نیست چند ماه دیگه . میگه نمیخوام تو رو تو اون موقعیت تنها بزارم و به مامانی میگه صبور باشه تا به وقتش.  خدایا یعنی میشه زودی نینیمون بیاد پیشمون؟ یعنی میشه یه روزی بیاد و این مطلب و بخونه و به مامانش بگه دیدی مامانی من چقدر زودتر از چیزی که فکر میکردی اومدم پیشت تا دیگه تنها نباشی. خدایا ... خدای من ..... ...
7 شهريور 1392
1